• Skip to content
  • Skip to primary sidebar

where 1000 words flow

روان در رشته ی سیال واژه ها

  • خانه * home

مادربـــــــــــزرگ.

۱۳۸۳/۰۱/۱۹ by سبزآبی ۳۱ Comments

کسی تار می زند برای سبزه های نوپای باغچه
عصر و سنتور و آسمان
کسی آواز می‌خواند
و من مثل هر بار با دقت به آوای عجیبش گوش می دهم
باز آوایی که خوب نمی فهمم چه میگوید
هرچه هست مثل لطف عجیب و خنک اذان
بوی خوب خانه ی مادربزرگ مرا می‌دهد
هرچه هست تعبیر کودکانه ی من
شیرین ترش می کند

کسی حیاط را آب پاشی می کند
و من زیر شاخ و برگ مو
تاب می‌خورم و با صدای نازکم
هم آوای آواز قدیمی پدربزرگ می شوم

طناب تاب را پیچ می دهم
می چرخم
از تاب آویزان می شوم
رو به آسمان
رگه های سرخ و آبی ابرها می‌چرخند
حالاست سرم گیج برود
فکر می کنم کاشی های خاک و خلی حیاط
چقدر کیف می کنند از آب تنی عصرشان
صدایم را کلفت می‌کنم
شعر می خوانم
بلند بلند می‌خندم

کسی فریاد می‌زند
“اون جوری می‌افتی. می برمت تو ها!”

کسی از پشت نرده های سبز ایوان
چادرنمازش از یاس
صورتش از مهر
چشمانش مست از آسمان
زمزمه کنان
برایم فوت و بوسه می فرستد و سرش را در هوا می چرخاند
من هم برایش بوسه می فرستم.

کسی برای من زردآلو و شاتوت می‌کند
و بلندم می کند تا من هم شاتوت بچینم تا
دست هایم مثل دست های کشیده و زیبای خودش
سرخابی و خوشمزه بشود
کسی شاتوت های شسته ام را برایم در کاسه ی فلزیم می ریزد
“با قاشق بخور عزیز مامان.”

کسی ساقه ساقه گل برایم می‌چیند
سرخ و سفید
“مامهری از اون صورتی نازاشم می‌کنی واسم”

کسی دامن کتانی کوچکم را
پر می کند از گل های خوشگل خوشبو

“به اینا می گن محمدی مادر.”

کسی با شلنگ کهنه ی حیاط خیسم می‌کند
آب یخ و بوی گل
نفس باد در ناز گیسوی بید
بر پیراهن خیس و پوست کودکانه ی من
این همه ذوق در تن کوچکم نمی گنجد

کسی شلنگ را به دست من می دهد تا گل ها را خودم آب بدهم
خود خودم.

و برای صدمین بار:
“خاکو از دور گلا نشور مامان جــــون! اینا رو تازه کاشتم جون نگرفتن هنوز”

کسی دستان کوچکم را از میان چادر در دست می گیرد
می رویم گردش
دوتایی
حرف می زنیم
می گردیم و من بستنی به دست
با هم بازی مهربانم اختلاط می کنم
و باورم می شود بزرگ ترین آدم فسقلی دنیا هستم

کسی بوی چادرش را من خوب می شناسم
به سرم که می اندازم و مثل او که حرف می‌زنم
دلم می خواهد خودش باشم

کسی آغوشش هرگز برای اندام قد کشیده ی من کوچک نخواهد شد

کسی عطر تنش
تجسم بهشتی ترین خاکی زمین است

کسی هنوز برای من
فوت و بوسه می فرستد
از آن دورها
و من آنقدر غرق زندگی قد کشیده ی خود شده ام
که یادم می رود بوسه فرستادن را
گاهی ماه ها. .

کسی عزیزترین آشنای من است

و من هنوز نگفته ام
که چقدر دوستش دارم
که اگر بگویم همه ی اشک هایم به همراهش خواهند ریخت

کسی بهشت را
ایمان را
خدا و پیغمبر و باور را
برایم معنا کرده است

ساده.

کسی همه ی عشق کودکانه ی مرا از آن خود کرده است

که هر عشقی اگر بمیرد..

جـــــــان از این عشق جاریست.

کسی
دلِ ساده ی کودکی هایم را
به دل بی ریا و مهربانش
بسته است

و دلم را با وجود پاکش
پیوندیست

که بیانش را هرگز ندانستم.

۷ فروردین ۸۳

 

اشتراک‌گذاری این:

  • برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)
  • برای اشتراک‌گذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز می‌شود)

مرتبط

Filed Under: توصیفی * descriptive, داستان * story, شعر * poetry

Reader Interactions

Comments

  1. mehrdad says

    ۱۳۸۳/۰۱/۱۹ at ۰۷:۵۴

    خیله قشنگند!هم وبلاگت و هم مطالبت.موفق باشی.

    پاسخ
  2. علیرضا says

    ۱۳۸۳/۰۱/۱۹ at ۰۸:۰۲

    سلام وبلاگ قشنگی داری موفق باشی.
    به ما هم سری بزن.
    …..یاحق…..

    پاسخ
  3. sahar says

    ۱۳۸۳/۰۱/۱۹ at ۰۸:۰۵

    ای هفت سالگی ای لحظه شگفت عظیمت
    بعد از تو هر چه رفت ُدر انبوهی از جنون و جهالت رفت…

    پاسخ
  4. ایراندخت says

    ۱۳۸۳/۰۱/۲۱ at ۱۵:۱۷

    چند ماهیست گالش های بی بی،

    بی پاست!

    برق کدام کفش ..

    هووی چین و چروک گالش ها شد؟

    بی بی!

    برای شب های بی خواب،

    از پشت ابرها،

    قصه ای تازه بیاور،

    درد مشترک کفش های بی پا را…..

    پاسخ
  5. ژورناليست says

    ۱۳۸۳/۰۱/۲۶ at ۰۰:۲۳

    سلام سبزابی جان !!! خواستم بگم به یادت هستم … راستی به کسی نگی کامنت گذاشتم ! چون به همه کسایی که شاکی هستن از اینکه تو وبلاگشون کامنت نمی ذارم می گم من واسه هیچ کس این کار رو نمی کنم !!! خوش باشی و همیشه بهاری /.

    پاسخ
  6. خاک من says

    ۱۳۸۳/۰۱/۲۶ at ۱۸:۵۶

    از آوای آزاد شناختم خانه شما رو …. چه حس قسنگی داری قدرت ترکیب سازی و انتقال منطقی حس شما مثال زدنی هست … خلاصه معرکه ای زنده باشی

    پاسخ
  7. نرگس says

    ۱۳۸۳/۰۱/۳۱ at ۱۶:۱۸

    اگر ایران به جز ویران سرا نیست من این ویران سرا را دوست دارم . . .
    موفق باشی

    پاسخ
  8. ziba says

    ۱۳۸۳/۰۱/۳۱ at ۱۶:۳۱

    سلام…وبلاگتون خیلی عالیه…همین طور مطالبش براتون آرزوی موفقیت می کنم

    پاسخ
  9. فرشته مهر says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۲ at ۱۲:۴۱

    اولین باره اومدم اینجا
    نمی دونم با چه زبونی بگم که در و دیوار بی نهاییییییییییییییییت زیبای اینجا بو من حرف می زنند
    نازنین دخت میهنم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی زیبا بود
    وقتی شعرت رو به در ذهنم به تصویر کشیدم معجزه بود
    نازنینم هم میهن بهتز از برگ گلم قلمت همیشه سبز
    نه اشتبا ه کردم سبز و آبی…

    پاسخ
  10. ايراندخت says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۷ at ۲۱:۰۲

    سلام سبزآبی،به روز نمیکنی؟…میدونم که امتحان داری…من یکی که کلافه شدم از بس خرخونی کردم(;…به هر حال امیدوارم موفق باشی…یه دعایی هم به حال ما بکن که بتونم زنده از زیر دست امتحانها در برمP-:

    پاسخ
  11. jarchi says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۷ at ۲۲:۳۸

    مـــــــــــردم شــــــــــهر میلاد علی چی – باحال بزرگ – بر همه ی شما خوبان مبارک باد.

    پاسخ
  12. azad says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۷ at ۲۳:۳۹

    چو ایران نباشد تن من مباد.موفق باشی

    پاسخ
  13. nima says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۸ at ۱۸:۰۴

    salam harchy say koni vatan parast bashi bazam yejaye karet milange ba sher ke enghelab nemishe kard?hala ke sher minevisi mishe begi asharet ba ra che vaznye nagi shere no az in harfa ke mifhamam az adbyat farsy chizi nemidoni bar che vazni srode shode shart mibandam alan nemidoni manzoram chye hodode 300 khordye ba geraysh haye moikhtalef vazn darim dar adbyate farsy male to kodome nadoni dare injaro takhte koni behtare hame ke bisavad nistan bah bah chah chah konan….javabeto myam mikhonam khob fekr kon

    پاسخ
  14. يوشيج says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ at ۰۱:۲۳

    این همه توضیح دادی اقلا دو کلمه فارسی مینوشتی خجالت داره طرفداری از زبان فارسی با پینگیلیش. در ضمن زمانی که نیما شعر گفت آدمای زیادی مثل تو بهش گیر دادند اما اقلا تفاوتشون با تو این بود که فارسی بلد بودند بنویسند

    پاسخ
  15. سبزابی says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ at ۰۶:۰۹

    جوابمو این خانوم یا آقا دادن عزیز. بعدم چرا انقد این وبلاگ محقر ما جذابه هرچی این بی چاره ها که زجر می کشن از نوشته های من می خوان نیان می بینن نمی شه چشم باز می کنن در کمال عصبانیت باز می بینن این جان!

    پاسخ
  16. سام says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ at ۰۸:۰۳

    جالب بود … بیشتر بنویس …

    پاسخ
  17. nima says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ at ۱۴:۰۱

    arz konam ajav javabi man fonte farsim kharabe khob avaze inke gir bedid ke man chejor neveshtam dokalame javab midad khedmate on fardam arz konam be nima yoshij irad gerftan chon sabke shere sonaty ro avaz kard ama hata sheraye nima yoshij ,sohrab sepehryva va va hame daraye vazn hastan injory nist kashki benevisan ke in dige sher nist mere hala man baz soalamo tekrar mikonam vazne abyateton chye aslan midoni manzoram az vazn chye maslan vazn mosadas salem chye?hamin ye vazno tozih bede man vaghean az shoma mamnon misham pas lotfan javab bedid man phingilish minevisam chon fontam irad nadare vagrna kheyli khob baladam farsi taip konam khob nemidonid begid nemidonam chera alaki harf mizanid faghat khastam begam ina sher nist dar zemn man ostade daneshgah azad dar tehran markazi hastam ostade adbyat adatam nadaram be in bache bazya …vali khastam beheton in noktaro gofte basham ke sheraton hich vazni nadareye matne adbye hamino bas shoma hata vazne abyate shere sonaty ya shere no ro nemidonid

    پاسخ
  18. sabzabi says

    ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ at ۲۱:۴۰

    استاد مارو چه به شعر؟ ما چه می دونیم فارسی چیه. ما واسه دلمون می نویسیم. این زبون دل منه. شما اونم درس می دین؟ در ضمن بابا استاد!

    پاسخ
  19. يوشيج says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۰ at ۰۱:۱۱

    از طرز نگارش شما کاملا میشه فهمید که استاد ادبیات هستید .اما جالبه وزن مسدس و این حرفا .این پافشاری شما روی اینکه اینا شعر هستند خیلی جالبه
    استاد دانشگاه خیلی زحمت کشیدند که فهمیدند اینا شعر نیستند و نوشته ادبی هستند چون قبلا شعر ها مطالعه شده چند تاشونم فعلا رو صحنه داره اجرا میشه در ضمن هیچ پیوندی با این جور ادبیات ندارم فقط میدونم منوچهری با بابا طاهر بر این وزن شعر هایی گفتند از مفاعیلن فعولن و اینا هم سر در نمیارم دوستم ندارم لازمم ندارم بدونم فعلا وقت برا تاریخ ندارم.راستی یه چیز دیگه استاد دانشگاه وقتشو اینجور جاها هدر ندهد فصل امتحانات میباشد .اوووووووو تا یادم نرفته آقا یه میلیون بار ……….فونت خراب نمیشه مگه گیربکس هستش که خراب بشه تنظیماتش داخل کنترل پانل توی فولدرRegional and languge option قرار داره

    پاسخ
  20. سبزابی says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۰ at ۰۶:۳۵

    استاد بادی گاردو که داری؟ کیف کن >:)

    پاسخ
  21. nima says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۰ at ۱۷:۱۲

    ok khosham omad jenabe yoshij gharaz emtehane kochik bod ke didam shoma malomateton khobe dar zemn man inja ke ostad daneshgah nistam doste aziz ostad migid ama beharhal bebakhshid agar vaghteshomaro gferftam ye nokteyi man to internet hamishe donbale matn va kolan adbyat bodam va hastam ke goftid ye ostad chikar mikone inja movafagho piroz bashid jenabe yoshij

    پاسخ
  22. فمچي says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۰ at ۱۸:۵۱

    جالبه اگه دنبال متن های ادبی هستید این آدرس خیلی کمکتون میکنه چون یه بانک اطلاعاتی هستش
    http://database.irandoc.ac.ir
    و این هم یه فرومز هستش که ادمینش افغانیه و خیلی جالبه بدونید اینجا واقعا نسبت به شعر و ادبیات علاقه دارند و خیلی از ما ایرانیها بیشتر شاعر ها رو میشناسند آقای استاد لطفا اینجا رو هم ببین فارسی هستشhttp://afghanwebplanet.com

    پاسخ
  23. nima says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۲ at ۰۷:۱۸

    salam hale shoma?doste aziz femchi jan besyar mamnonam ke yesery adres gozashty chashm hatman sar mizanam bazam tashakor mikonam az shoma movafagh bashid

    پاسخ
  24. Leo says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۴ at ۱۴:۴۷

    منم تو دوا را بدین. >:) اج زه هست؟ نگین تموم شده ها. :((

    پاسخ
  25. ژورناليست says

    ۱۳۸۳/۰۲/۱۹ at ۱۶:۰۸

    سلام سبزابی جان . چند وقته خبری نیس ازت . بازم درگیر امتحانات ؟!‌ ایشالا که زودتر تموم بشن
    خوش باشی
    خداحافظ

    پاسخ
  26. Leo says

    ۱۳۸۳/۰۲/۲۱ at ۰۲:۰۰

    ماهی٬ دیگه نمینویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ
  27. ايراندخت says

    ۱۳۸۳/۰۲/۲۲ at ۲۰:۵۵

    بابا سبزآبی تو کجایی؟..مگه نگفتی امتحانات تموم شده..؟…پس چرا اینجا رو سه متر گرد و خاک ورداشته؟…آخی دلم به حال وبلاگت میسوزه…….

    پاسخ
  28. ايراندخت says

    ۱۳۸۳/۰۲/۲۲ at ۲۰:۵۵

    یعنی چی؟!!…این وبلاگ چرا به روز نمیشه؟…مملکت قانون داره…ما کاری نداریم که صاحخونه تنبل تشریف دارن…این وبلاگ  باید به روز بشه…همـــــــــــــــــین!…

    پاسخ
  29. Leo says

    ۱۳۸۳/۰۲/۲۳ at ۰۷:۳۳

    این خانوم این پایین درست میگن. بیا دیگه. دهااااااااااا. یعنی که چههههههههه؟ اصلا هیچ جا پیدات نیست! کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای بابااااااااااااا.

    پاسخ
  30. مسافر says

    ۱۳۸۳/۰۲/۲۸ at ۰۲:۴۸

    سلام ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ایا میدانید . زندگی جدای از رنج و اندوه و مصیبت ها . و جدای از کینه و رشک و حسادت ها .شکل و شمایل دیگری هم داره ….. و آن عشق و شعور و آگاهی … شادمانی و سرور……. و خلاقیت و باروری ست ………… آره . زندگی تنها با اون روی منفی نیست . ماهیت دیگر زندگی شادمانی وخلاقیت و سروره ………… و ما با شناخت خویشتن خودمان می توانیم . این روی ناشناخته زندگی رو در خودمان کشف کنیم …………. با شناخت ماهیت فکر و عملکرد آن . می توانیم از بروز فکر هایی که اندوه و رنج را در ما شکل میدن جلوگیری کنیم . و عمری با شادمانی و شادکامی زندگی کنیم ………. پس در این مورد هم فکر کنید .و این واقعیت را ملکه ذهنی خودتان نمایید . تا خودتان را بیهوده اسیروگرفتار رنج و غم نسازید…………

    پاسخ
  31. a says

    ۱۳۹۴/۰۶/۲۴ at ۰۳:۱۴

    I was very happy to uncover this website. I want to to thank you for ones time due to this wonderful
    read!! I definitely appreciated every bit of it and i also have you saved
    to fav to check out new things on your blog.

    پاسخ

پاسخ دادن به سام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Primary Sidebar

جستجو * search

بايگانى * archive

Copyright © 2019 · Genesis Sample on Genesis Framework · WordPress · Log in